چراتیره های دامپروروکوچروتاریخ،تاراجگروخونریزوسنگدل بودند؟ نویسنده دکتر داریوش افروز اردبیلی

تاریخ جهان،آکنده ازداستان یورش تیره های کوچرو و دامپرور به مردمان پیشرفته وبافرهنگ و سنگدلی و تاراجگری و خونریزی این بیابانگردان است.هونها به فرماندهی آتیلا،سردار خونخوار خود،روم شرقی و روم غربی و بخشهای گسترده ای از اروپارادرهم کوبیدندوبه آتش و خون کشیدند.واندالها اسپانیاوبخشی از فرانسه امروزرابه ویرانی کشیدند.گوتهای کوچ نشین،پادشاهی روم غربی رااز هم پاشیدند.چینیان چنان ازاین تیره های بی فرهنگ و تاراجگربه ستوه آمدندکه دیواری ستبربه درازنای کشورشان پی افکندند؛تامگرراه ایشان راببندند؛اما،این دیوارنیزرخنه ها برداشت.مغولان دامپروروبیابانگرد،به فرماندهی سردارسنگدل و خونریز خود،نه تنهادرچین که دربسیاری ازسرزمینهای دیگر،به کشتاروسوختارپرداختندوبسیاری از یادگارهای فرهنگ وتمدن بشررابرباددادندوگسستی ناپیوستنی درتاریخ این کشورها

پدیدآوردند.بخشی در خوراندیشه از تاریخ ایران پیش ازاسلام،داستان کشاکش ایرانیان با تورانیان وهیونان و ترکان است.پس ازاسلام نیز،بخشی اندوهبارازتاریخ ایران،همان یورش بی امان و بدفرجام ترکان به این سرزمین است.قوم غز یا اوغوز پس از پیروزی برسنجرسلجوقی،سیل آسا به سوی شهرهای آبادوپرجمعیت ایران سرازیر شدندوچندان به ویرانی و شکنجه و کشتارمردم پرداختندکه کردارشان ازیادایرانیان هرگزنرفت.کوچ نشینان و دامپروران تاریخ با یکدیگرنیزخوشترازاین رفتارنمی کردند.سبکتگین در پندنامه خودچنین آورده است:”رسم قبایل ترکان آن است که قبیله برقبیله تاختن کنند.”(1)واژه های”یغما” و “غارت”و”ایلغار”دراصل نام تیره های ترک زبانی بوده است که ازبس درشهرهاوروستاهای ایرانی به تاراج و ویرانگری و کشتارپرداختندکه نام قبیله هایشان در معنی”تاراج”درزبان فارسی روایی یافت.واژه”ترکتازی”

درمعنای”تاخت بشتاب و ناگاه برای تاراج کردن”نیزیادگارهمین تیره هاست.چراغ پرفروغ فرهنگ وتمدن ایرانی،باتاراجگریهاوویرانگریهاوکشتارهای ازبکان وترکمنان و…درورارود(ماوراءالنهر)به خاموشی گرایید.راهزنیها ویورشهای بی امان ترکمنان هنوزازیادپیران خراسانی زدوده نشده است.ترمزهایی که این تیره های بی فرهنگ و کوچ نشین و بیابانگرد،درراه پیشرفت دانش و فرهنگ و تمدن انسانهاپدید آورده اند،هیچ

ملیت وهیچ گروه دیگری از انسانهاپدیدنیاورده اند.به راستی،چرا چنین بوده است؟

ابن خلدون می نویسد:”….بادیه نشینان،به سبب جدایی ازاجتماعات بزرگ….و دورافتادن ازنیروهای نگهبان ونداشتن باروهاو دروازه ها،به خودی خود،عهده دار دفاع از جان ومال خویش اند…واگرازخارج

دشمنانی بخواهندبه سرزمین آنان فرود آیند…علاوه برنگهبانان قبیله،دلاوران و جوانان دلیر و جنگ آور قبیله…به دفاع برمی خیزند.”(2)

اما،باآنکه این سخن بجا و درست است،همه داستان نیست وبه گمان نگارنده،برای دریافت درست چرایی رفتارهای این تیره ها،بایستی به کند وکاو در اقتصادایشان پرداخت.

می دانیم که اقتصادتیره های یاد شده،برپایه شکاروپرورش چهارپایان و بهره بردن ازفراورده های دامی یافروش آنهابود.   به علتهای چندی،کشاورزی جایگاهی در میان آنان نداشته است.برای شکافتن بافت اقتصاددامپروری،نگاهی گذرابه فرایندهای زیستی دامها بایسته است.

طیف گسترده ای از جانداران بیماریزا،چهارپایان رامانندهرجانوردیگری تهدیدمی کنند.جانوران دربرابرخطرجانداران بیماریزا،پاره ای دستگاهها و عاملهای دفاعی رابه کارمی گیرند:پوست تن،اسیدمعده،

مژکهای پوششی نایژه ها،جنبشهای دستگاه گوارش،بزاق،باکتریهای باشنده دستگاه گوارش،نیزشماری دیگرازعاملهاازاین دسته اند؛برترازهمه اینهادستگاه ایمنی است که ازدوراه اختصاصی و غیراختصاصی به پدافندازتن دربرابرجانداران بیماریزا می پردازد.

اهمیت ایمنی اختصاصی-که به دوگونه ایمنی باواسطه یاخته ای(CMI)و ایمنی هومورال(باساخت پادتن)است-بسیارنمایانترازدیگرسامانه های ایمنی تن است.هنگامی که جانوربرای نخستین بار،با عاملی بیماریزا برخورد می کند،دستگاه ایمنی آعازبه کارمی کندوباساخت پادتن،تاآنجاکه می تواندبه پیکارباعامل بیماریزامی پردازد.اگردستگاه ایمنی بتواندبرعامل بیماریزاپیروزشود،باساخت پادتن،خاطره

این برخورد رازنده نگه می داردکه بسته به گونه عامل بیماریزا،این خاطره ازچندماه تاچندسال وگاه تا پایان زندگی جانوربرجای می ماند.اگردرآینده جانورباهمان عامل بیماریزابرخوردکند،دستگاه ایمنی با

بهره گیری ازخاطره پیشین،به آسانی آن راسرکوب می کند.(3)

کمبودخوراک یاسوء تغذیه،ناتوانی دستگاه ایمنی رادرپی دارد(4)”به خوبی ثابت شده که دامهای دچارسوء تغذیه به اثرهای انگلهای درونی و بیرونی بسیارحساسترهستندوبه خاطرناتوانی آنهادرپاک کردن خوداز آلودگی،مستعدبارآلودگی بالای انگلی هستند؛اما،تغذیه مناسب نیزنمی تواندایمنی کاملی در برابر تعدادی ازانگلهاپدیدآورد…عاملهای چندی که تغذیه یکی ازآنهاست،تاثیرآشکاری برمقاومت دامها

دربرابرانگلها می گذارند.کمبودبرخی موادتغذیه ای همچون کبالت ومس و فسفروپروتئین می تواندهمانندسوء تغذیه،باعث کاهش مقاومت دامهاشود.کم خونی و رشدکم وشرایط همراه با این کمبودها،دام را

مستعدآلودگیهای انگلی بالا می کند”(5)

تانزدیک به یکسدسال گذشته،دانش بشرازبیماریهاوچگونگی برخوردباآنهااندک بودودرزمان بروزبیماریهای همه گیر،انسانهاوجانوران بسیاری ازپای درمی آمدند.البته،واگیربودن بیماریهابرای گذشتگان روشن بودونیز،برخی ازجانداران بیماریزاهمانندکنه ها و جربهاوکرمهای پهن و لوله ای و برگی…را به چشم می دیدند؛اما،در رویارویی با بسیاری ازبیماریها ناتوان بودند؛هرچند،بامایه کوبی سنتی،درپیشگیری

ازبرخی بیماریها کامیاب می شدند؛برای نمونه،روستاییان بلوچ،سده هاپیش ازجنر،باآبله گاوی وشتری،انسانهارادربرابربیماری آبله ایمن می کردند.(6) نیز،دامپروران استان کرمان،باشیوه ای به نام”پپ گوش”

به مایه کوبی بزان خوددربرابربیماری”پلوروپنومونی واگیرداربزان”می پرداختند.(7)یا،درزمان فراوانی انگلهای بیرونی(کنه ها،جربها،…)بامالیدن قطران یا شستشودرآبهای گرم گوگرددار،بیماری چهارپایان را درمان می کردند.

اما،دربرابربسیاری ازبیماریها،نه راه پیشگیری روشن بودونه راه درمان؛برای نمونه،دربرابربیماری بابزیوز-که ازکشنده ترین بیماریهای انگلی است وبیشتر،دربهاروتابستان دردامهادیده می شود-دامداران هیچ راهی نداشتند.نگارنده،زمانی،ازیکی ازدامداران کهنسال مغانی پرسیدم پیش ازپیداشدن داروهای دامپزشکی ضدبابزیوزدربازار،دامداران دربرابراین بیماری چه می کردند؟ وی گفت که درآن زمان دامداران هیچ راهیجزکوچ به سردسیر(ییلاق)*نداشتندومرگ ومیردامهاوحشتناک بود.طوری که گاه ازدویست گوسفند،یکسدوهشتادسرازمیان می رفتندودامداران باتیره بختی روزگارمی گذراندند.(8)

(*عامل این بیماری،انگل تک یاخته ای به نام بابزیامی باشدکه کنه انتقال دهنده آن ازدام بیماربه دام تندرست است.فعالیت کنه درسرماکم می شود.)

نگاهی گذرابه کتاب ارزشمندتاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران (2جلد)به روشنی نشان می دهدکه پیش ازپدیدارشدن داروهای ساختگی و شیمیایی،راه چندانی برای ازمیان بردن انگلهای درونی و بیرونی نبوده است.(9)

از این روی،به زهره می توان گفت دامپروری درگذشته های دورچندان کارسودآوری نمی توانسته باشدواگربیماریهای واگیردار،دامداران راآسوده می گذاشتند،آنان می توانستندچرخ زندگی رابگردانند؛

اما،این شیوه زندگی،به تیره های دامپروروکوچ نشین،دستوری رسیدن به فرهنگ و تمدن پیشرفته همسایگان رانمی داد؛هم از این روی،آنان همواره بارشک و کین به صنعت خیره کننده و شیوه زندگی و

شهرهای آبادوپرجمعیت همسایگان خودمانندایرانیان و چینیان و رومیان و هندیان می نگریستند.

حال،اگرتیره های دامپرور،گرفتارخشم طبیعت می شدند،چه پیش می آمد؟

می دانیم که درطبیعت،چرخه های خشکسالی،هرچندگاه یکباروبه تناوب روی می دهندوبروزدوره های خشکسالی برای ازمیان بردن آفتها-زمانی که به اوج شمارخودمی رسند-بایسته است.درزمان خشکسالی،خوراک دامهااندک و ناچیزمی شودوکوچیدنهای پیوسته دامداران ازجایی به جای دیگر-برای یافتن چراگاههای بهتر-ازتوش و توان دامها،هرچه بیشترمی کاهد.کمبودخوراک از یک سوی ازباروری

وآبستنی دامهامی کاهدوگاه آن رابه ایستایی می رساندوازدیگرسوی،ازتوان دستگاه ایمنی دام،تااندازه بسیاری می کاهد.باکاسته شدن ازتوان دستگاه ایمنی،انگلهای درونی و بیرونی تن دام،نیروی بسیار

می گیرندوفراوانترمی شوندوروزبروزازتوان و نیروی دام می کاهند؛به گونه ای که ازدام جز استخوان بندیش چیزی برجای نمی ماند.درچنین زمانی،بیماریهایی که به دام رو می کنند،به آسانی می تواننداو

راازپای درآورند.(3و4) دامپروران کوچ نشین که ازآموزه هاودانش اندک دیگرمردمان نیزبی بهره بودند،به همین آسانی،هست ونیست خودرابربادرفته می دیدند.

هنگامی که کاردبه استخوان این تیره های دامپرورمی رسید،آنان دسته دسته روبه سرزمینهای آبادمی نهادند؛ تا کین خود از طبیعت بی مهروستیزه گررا،ازمردمان این سرزمینهابگیرند.آنان دیگرراهی برای بازگشت نداشتند؛یا بایستی می کشتندویاکشته می شدند.اگرپیروزمی شدند،چون جانوران درنده خوی و خون آشام،پلیدترین رفتارهارانشان می دادندکه درست،بازتاب همان بی مهری و ستیزطبیعت با ایشان بود.مردمان رابرای یافتن دفینه هاشکنجه می کردند؛خاک در دهان بزرگانشان می انباشتند؛ساختمانها راویران می کردند؛کتابخانه ها رابه آتش می کشیدند…

درودبرنیاکان آریایی ماایرانیان که باروی آوردن به کشاورزی،تمدنی شکوفاپدیدآوردندوچشم آزبرداشته های دیگران ندوختند.

دکترداریوش افروزاردبیلی      بهمن ماه 1385

1-تاجیکان،آریاییهاوفلات ایران-میرزاشکورزاده-نشرسروش-1380-رویه5 10

2-برگرفته ازمطالعاتی درباره تاربخ،زبان و فرهنگ آذربایجان-فیروزمنصوری-مطالعات تاریخ معاصرایران- 1379-رویه 157

Immunology and Immunopathology of the domestic animals- L.G.Greshwin etal-1995-mosby lnc-pp  3-8,166-167  –    3-

4-       Basic  and  clinical  immunology  -D. P.Stites  etal- seventh  Edition  1991- Prentice  Hall  International Inc-pp  193-196,672,681

Veterinary med

icine  -D.C.  Blood  etal  -1989- Bailliere  Tindall  press  -pp  1016  -1017-         5

6-تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران-جلد دوم-دکتر حسن تاجبخش-انتشارات دانشگاه تهران رویه های 602 و 603

7-ماهنامه دانشمند -سال 1370 -شماره امردادماه(5)-رویه های 83 تا 87

8-خاطره های دامپزشکان به همراه خاطره هایی ازحیوانات-دکترداریوش افروز-نشربیژن-1382-رویه179

9-تاریخ دامپزشکی وپزشکی ایران-جلددویم-رویه های 591تا633

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *