ریشه های ژرف پارسی در ارسباران نوشته‌ی دکتر داریوش افروز اردبیلی

می دانیم که نام های رودها و کوهها و روستاها و شهرها و دشتها و سرزمینها، بهترین راهنما برای نشان دادن چگونگی زبان یک سرزمین، درگذشته های دور می تواند باشد.

ریشه های ژرف پارسی در ارسباران نوشته‌ی دکتر داریوش افروز اردبیلی

گروهی اندک که سخت بر ترکی بودن زبان مردم آذربایجان از گذشته های بسیار دور، پافشاری می کنند، دست در کار ساخت ریشه های ترکی برای نام روستاها و شهرها و …شده اند و نیز می کوشند نامهای آشکارا فارسی را ترکیزه (ترکی گون) نمایند و برای نمونه با نوشتن سییاری به جای سیه رود، مرداناغیم به جای مردان قم، آراز به جای ارس و …چهره ای تر کی به این نام ها بدهند.
– در مجلّه خداآفرین ، در گفتاری دربارۀ روستای دوزال (در نزدیکی جلفا- آذربایجانشرقی) نویسنده دربارۀ ریشۀ نام دوزال نوشته بود : این نام از دو بخش ترکی «دوز» به معنی نمک و «ال» به معنی بخر پدید آمده است؛ پس دوزال یعنی نمک بخر!!
آقای علیرضا انباز در جایگاه اینترنتی http://anbaz.blogfa.com دربارۀ نام دیزمارنوشته است:
دیزمازاز دو بخش ترکی دیز( به معنی 1- زانو 2- تپّه یا محلّ مرتفع که دارای نوک تیز باشد.) ومار(به معنی بزرگ، باشکوه، زیبا) پدید آمده و رویهم دیزمار به معنی « مکان مرتفع و باشکوه» یا «ارتفاعات کبیر» است.
دکتر . . . . .که استاد زبان ترکی در دانشگاههای کشوراست ، دربارۀ ریشۀ نام مراغه فرموده ، این نام از دو بخش ترکی «مای» و « آقا» پدید آمده و رویهم به معنی «انسان نخستین» است. (به نقل از یکی از دانشجویان آن استاد !!!)

***

هیچیک از ریشه یابی‌های بالا نمی‌تواند درست باشد. اگر دوزال به معنی نمک بخر باشد، نام‌های نو دوز(روستایی در نزدیکی همان دوزال)، گرما دوز (نام یک بخش در خدا آفرین) گیلاندوز (روستایی در نزدیکی گیوی خلخال) دوزدوزان (از روستاهای جلفا و شهر مهربان) ، اصلاندوز، … را چه می‌توان معنی کرد ؟ اگر دیز در دیزمار به فرمودۀ آن فرزانه به معنی بلندی باشد ، (بگذریم از اینکه در هیچیک از فرهنگهای ترکی آذربایجانی در دسترس نگارنده و نیز در تداول مردم آذربایجان دیز به معنی بلندی نیست و این معنی بر ساختۀ نویسندۀ محترم است.) آنگاه نامهای دیزی (نام بخشی در سپاهان)، دیزج دیز (بخشی در نزدیکی خوی)، دیزگاه، تقی دیزج، دیزو، دیزج، دیزناب، خواجه دیزج، سرخه دیزج، دیزج آباد (که به ترتیب نام روستاهایی در تالش، نمین، مشکین شهر، گرمی ، بستان آباد، تبریز، ورزقان، زنجان می باشند.) دارای چه معنی خواهند بود؟
و اگر مار در دیزمار به معنی بزرگ یا باشکوه باشد در نامهای زنگمار (رودی در نزدیکی ماکو، سومار، لومار ایلام، بنمار (روستایی در اردبیل) مار دارای چه معنی خواهد بود؟ همچنانکه در پی خواهد آمد، دوز و دیز، هر دو تلّفظ واژۀ دژ فارسی در گویش آذری کهن بوده اند به معنی قلعه! و مار تلّفظی دیگر از «مان» است و پسوند جای یا مکان می باشد. آن دانشمندی که مراغه را انسان نخستین معنی کرده است (بگذریم از اینکه انسان نخستین چگونه از مراغه سر در آورده است !) نامهای مرند، مرنجاب کاشان و نیز مر، مرآباد، مرا، مراش، مراغ، مراکند، مران، مراین، مرخال، مرزان، مرغا، مروان، مرکید را که به ترتیب نام روستاهایی در ساوه، قزوین، دماوند، ماه نشان، بندر لنگه، قره ضیاء الدّین، شهسوار، خمین، زنجان، نیشابور، ایذه، گرمی، تبریز می‌باشند، چگونه معنی خواهد کرد؟ روشن است که در همۀ این نامها، مر، کوتاه شدۀ مار(پسوند جایگاه یا پیشوند جایگاه) است و مراغه از مر و رَغَ ( روشنایی یا درخشندگی) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه روشنایی یا درخشندگی است.

***

بر پایۀ یافته‌های پژوهشی ارزشمند فرزندان دانشمند و کوشای آذربایجان و بیش از همه استاد فیروز منصوری سلماسی، زبان ترکی در روزگارصفویان جای پایی برای خود در آذربایجان گشود و تا زمان قاجار، ایلهای ترک زبان، از شمال سبلان تا کرانۀ رود ارس در کار دامپروری بودند و در روزگار قاجار، در پی قرداد ننگین ترکمانچای، با سیاست دور کردن این ایلها از مرز روسیه ، ایلهای ترک زبان رو به جنوب، تا نزدیک قزوین پیش رفتند. دور دویم گسترش زبان ترکی در آذربایجان ، با سیاست هدفدار روسیۀ تزاری و با همدستی میسیونریهای اروپایی و آمریکایی انجام شد و دستهای بیگانه، با پی‌ریزی برنامه های فرهنگی و اقتصادی و بهداشتی ویژه، در گستراندن ترکی در آذربایجان کوشش بسیار نمودند و این کوششها، به چیرگی ترکی در آذربایجان انجامید. بر این پایه، از چیرگی زبان ترکی در آذربایجان بیش از 250 سال نمی گذرد. (بنگرید به « مطالعاتی دربارۀ تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان» نوشته : فیروز منصوری) نامهای جغرافیایی در آذربایجان نیز بر یافته های استاد منصوری نیرو می بخشد و همچنانکه در این گفتار، دربارۀ نامهای جغرافیایی در ارسباران خواهیم دید، نزدیک به همۀ روستاهای کهن و باستانی ارسباران نامهای ریشه دار فارسی دارند و اگر هم روستایی باستانی نامی ترکی داشت، باید سخن شادروان کسروی تبریزی را به یاد آوریم که گفت ایلهای ترک زبان، نامهای پارسی را که معنی روشنی داشتند، به ترکی ترجمه کردند و برای نمونه، یکٌه دار رایالقوز آغاج، گرمخانی را ایستی بولاغ، جوزدان را گردکانلو، … خواندند.
ارسباران سرزمینی خرّم و زیبا در شمال آذربایجان شرقی است که بسیاری از نمادهای فرهنگ ایرانی را در گذر زمان در خود نگه داشته است . گویش آذری باستان ( زبان گذشته مردم آذربایجان) ، با نام «زبان تاتی» در برخی روستاهای آن مانند کرینگان و کلاسور و خوی نرا ووآوانسر و … به زندگی نیمه جان خود ادامه می دهد. نامهای کهن و ریشه دار فارسی بر روی مردان و زنان بسیاری دیده می شود. نامهایی چون خداپرست ، خدایار، خدافر، کماندار، شهسوار، خوشامد، تهماسب، بخشایش، درگاه، روشن، پاکروان، خوشروان، سرور، تابان، خرّم، جاویدان، فراوان، سرخوش، مهمان، نیکنام، شیرزاد، جوانشیر، جهاندار، جهانبخش، جهانشاه، پناه، … برای مردان و نامهایی چون نگار، نازگل ، سرانداز، تاجِ سر، گلتاج، زرنگار، زر افشان ، ماهزر، نازپری، گل پری ، مشگ ناز، دل افروز، گل آرا، گلدانه، دلارام، زرین تاج، دلدار، گل چهره، افسون، فروزان، گل خندان، خرامان، آفرین تاج، تازه گل، گل نشان، مه پاره، گلدسته، نورسته، گلزار، … برای زنان فراوان است.
یکی از دوستان نگارنده که باشندۀ روستای کوهستانی اولی Ovly است ، می گفت : «یکی از دوستانم که باشندۀ کرینگان و تاتی زبان است ، همراه با ما در کهنسالش، شب و روزی مهمان خانۀ ما بودند. من از مادرش معنی نام کوههای پیرامون روستایمان را پرسیدم؛ زیرا نام همۀ این کوهها به زبان تاتی است. پرسیدم : نام کوه سغین کیِ چه معنی می دهد؟ گفت : حتماً آنجا سنگلاخ است و سنگ فراوان دارد. دیدم راست می‌گوید؛ آن کوه پر از سنگ است.»
پرسیدم : معنی بیله ؟ گفت : جای نمناک! براستی هم خاک آن کوه همواره نمناک است .
پرسیدم : معنی گِموری ؟ گفت: جای پرمار! براستی هم آن کوه پر از مار است.
پرسیدم: معنیِ گِشتی کولات؟ گفت : سراشیبی تند! سراشیبی دیواره های آن کوه بسیار تند است.
پرسیدم : معنی دول؟ گفت جای گندم خیز! و در آن کوه گندم خوب می روید.
پرسیدم : معنیِ کِتلی ؟ کمی درماند و سپس گفت کلمه تاتی است ؛ امّا، معنی آن را خوب نمی دانم .آیا آنجا سرد است ؟ و من به یاد آوردم که سر آن کوه همواره برف آگین و دامنۀ آن سبزه زار است.»

***

ارسباران از دید نامهای کهن و ریشه دار فارسی بسیار توانگر است؛ البتّه، شمار نامهای ترکی یا آمیختۀ ترکی- فارسی و ترکی- تازی در آن کم نیست؛ همانند : حسینعلی بیگلو، فتحعلی سلطانلو، قلی بیگلو، کدخدالو، خمارلو، همدملو، شجاعیلو، ساری یاتاق، قیه باشی، چناقچی، ایری بوجاق، خلف بیگلو، ساری درّه، حاج حسن قشلاقی، گون گورمز، داش باشی، … امّا برابر بررسی های نگارنده ، نزدیک به همۀ روستاهایی که نامهایی از این دسته دارند، روستاهای نو بنیاد هستند که پیشینۀ بیشترشان از دویست سال کمتر است (برای نمونه، روستای شجاعیلو 80 سال و روستای چناقچی 150 سال پیشینه دارند) و همچنانکه از نامشان بر می‌آید، بسیاری از این دست روستاها، به نام کسی که نخستین بار در آنجا بنای زندگی را گذاشته است، خوانده شده اند.
در این گفتار، به بررسی برخی نام‌های فارسی در شهرستانهای خدا آفرین و کلیبر می پردازیم. در ریشه یابی نامها، نگارنده از دو گفتار استاد فریدون جنیدی بهره برده است :
1- پژوهشی دربارۀ نام دلیجان در کتاب تاریخ و فرهنگ دلیجان نوشتۀ حسین صفری
2- گزارشی پیرامون نام کرمان در کتاب کرمان شناسی – مجموعه مقالات – به کوشش محمّد علی گلاب زاده
همچنین از راهنماییهای تلفنی استاد جنیدی بهره برده که از ایشان بسیار سپاسگزار است.
نامهای فارسی این دو شهرستان را می توان به سه گروه بخش کرد :
1- گروهی که معنای روشن فارسی دارند. 2- گروهی که با شکافتن نام، میتوان معنای آن را دریافت. 3-گروهی که معنای پیشوند یا پسوند آن روشن است؛ امّا معنای نام پیدا نیست.
1- گروهی که معنای روشن فارسی دارند:
مانند نام روستاهای سرداب، خانقاه ، کیقباد، گندم نان ، شبخانه، گاوآهن، تازه کند، آس، سردارآباد، دارچین، مرز رود، کلانتر، مردان قم ( گویا در گذشته مردمی از شهر قم بدانجا کوچیده اند.) ، کل گیران ( = گیرندگان بز کوهی – آمارگران دولتی نام این روستا را به نادرست، کارگران نوشته اند.)، کوههای هشتاد سر (در گویش بومی هشته سر، که به چکادهای فراوان کوهها اشاره دارد.) ، خدا آفرین (به معنی آفرین خدا بر آن سرزمین باد ! که با نگرش به طبیعت بسیار زیبا و بهشت آسای آن ، نامی بس برازنده است.)
2- گروهی که با شکافتن نام، می توان معنای آن را دریافت :
– ارسبار : در شهرستان خداآفرین، روستاهای کنار رود ارس را ارسبار می‌گویند. بار در فارسی کرانه را گویند. برای نمونه در جویبار، رودبار، زنگبار، دریابار؛ پس ارسبار یعنی کرانۀ ارس؛ همین واژه به روشنی نشان می دهد بر کامۀ آنچه آن گروه کم شمار می گویند، نام این رودخانه ارس است، نه آراز! که اگرچنین نبود، این واژه بایستی آراز بار می شد؛ نه ارسبار!
– دیزمار: نام یکی از دهستان های خدا آفرین و جلفا( شرقی و غربی) – همچنانکه گفته شد این نام از دو بخش دیز (=دوز= دژ=قلعه) و مار (=مان= پسوند جای) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه دژ می باشد. درچندین جا در دو دهستان یاد شده ، ویرانه های دژهای باستانی بر جای مانده است که شوربختانه جویندگان گنج و اثرهای باستانی، آسیبهای فراوان بدانها زده اند.
– گرما دوز: نام یکی از بخش های شرقی خدا آفرین – این نام در گذشته گهرام دز بوده و داستان زندانی شدن اتابک قزل ارسلان طغرل، واپسین پادشاه سلجوقی در آن دژ در تاریخ آمده است. اکنون نشانی از دژ بر جای نیست. گهرام دز از پیشوند گه (به معنی گرم) رام (میانوند جایگاه) و دز (دژ) پدید آمده و رویهم به معنی «دژی در جای گرم» است. هوای این بخش در تابستان همانند مغان بسیار گرم است.
– کیوان : نام یکی از دهستانهای خداآفرین- این نام از دو بخش کی ( به گمان بسیار دگرگون شدۀ کد= خانه یا جایگاه ) و وان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. پسوند وان را در سیروان کردستان، ایروان، سراوان، مریوان، شیروان قفقاز نیز می بینیم. در نام کیوان هر دو بهر اشاره به جای و خانه و … دارند و اگر خواهیم که بدانیم چرا یک نام، در پیشوند و پسوند یگانه است، می باید به واژه های برابر، در زبان فارسی بنگریم : جایگاه، دهکده، دهستان، بیشه زار، دشتستان، کوهستان، کوهسار، شهرستان، جنگلزار!
پیشوند کی در این نام به معنی پادشاه نیز می تواند باشد ! امّا ، با نگرش به جایگاه جغرافیایی این دهستان ، دور می نماید که کیوان به معنی جای پادشاه باشد.
منجوان :نام یکی ازبخشهای شهرستان خداآفرین-این نام ازپیشوند منج و پسوند وان (پسوندجایگاه)پدیدآمده است.درباره پسوند وان سخن گفته شد-درباره پیشوند منج بایستی گفت:منج درفارسی کهن و آذری به معنی مگس بزرگ بود ؛اکنون درفارسی به جای منج “خرمگس”می گویند.منجک نیزبه معنی مگس خرد ( مگس خانگی)به کارمی رفت. واژه منجک بااندکی دگرگونی وبه گونه “میلچک”هم اکنون درآذربایجان به معنی کلی”مگس”روان است.پس منجوان به معنی”جای دارای خرمگس بسیار”می باشد.

منجوان در کرانه رود ارس ودر دره ای بسیار فراخ ودرجایی که کرانه های راست وچپ رود ارس را کوههایی بلندفروگرفته اند،نهاده شده است.هوای منجوان در بهارو تابستان گرم و دم کرده و گونه های مگسهای بزرگ همچون مگس تابانوس (به زبان عامیانه آلابوغا) و مگس استوموکسیس (به زبان عامیانه مگس اصطبل) و مگس هیپودرما (به زبان عامیانه موزلک)و… درآنجا فراوان است.
-هوم شید: نام روستایی در خداآفرین- نام این روستا در دفترهای آمار هم نشین است ؛ امّا، باشندگان این روستا و روستاهای همسایه، هوم شید می گویند که درستتر می نماید. این نام از دو بخش هوم( پیشوند جایگاه) و شید (به معنی درخشان ، روشن) پدید آمده است. هوم در نامهای هومدان چابهار، هومه بروجرد و نیزواژۀ Home در زبان انگلیسی به معنی خانه نیز دیده می شود. پسوند شید را در واژه های خورشید، فرشید، جمشید نیز می‌بینیم. روی هم نام این روستا به معنی جایگاه درخشان است که با نگرش به جایگاه روستا که پیشتر بر فراز بلندی بوده است، نامی برازنده می نماید. هم اکنون روستاییان از جایگاه پیشین روستا کوچ کرده و در درّه ای در کنار جادّه ، روستای تازه را ساخته اند با همان نام هوم شید!
– کِریشان: نام روستایی در خداآفرین- این نام از دو بخش کر(پیشوند به معنی رشته کوه) و شان (پسوند جایگاه) به همراه میانوند ی پدید آمده است و به معنی جایگاهی در کوه است. این روستا در میان کوههای بسیار بلند جای دارد. پیشوند کر در نامهای کرمان، کریان کرمانشاه، کرگان تبریز، کرزان تویسرکان نیز دیده می‌شود. پسوند شان در نامهای کاشان ، کوشان ، شاندرمن تالش، شاندیز، لوشان نیز دیده می‌ شود.
-زُنبَلان: نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بخش زُن (پیشوند جایگاه که دگرگون شدۀ زان می‌باشد) و لان( پسوند جایگاه) به همراه میانوند ب پدید آمده است. دربارۀ چنین نامهایی که در پیشوند و پسوند اشاره به جایگاه دارند ، پیشتر سخن به میان آمد. زان در نامهای گلزان خوی، کوزان خوی، لویزان تهران و نیز لان در نامهای کولان خوی، کسلان میانه، کسیلان مهاباد، همچنین در واژۀ لانه فارسی دیده می شود.
– سوتن: نام روستایی در خداآفرین که ستن نوشته می شود و سوتن تلّفظ می شود- این نام از دو بهر سو (به معنی سبز) و تن (پسوند جایگاه که دگرگون شدۀ تان است.) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه سبز یا روستای سبز است. این روستا در جایی بسیار سبز و خرّم جای گرفته و پیرامون روستا را باغها و کشتزارهای فراوان فرا گرفته است. پیشوند سو در سو چنار جیرفت، سوده خرّمشهر گرامی، سوزان اراک، سولان چابهار، سوهان مشهد، سویون سراب، سوستان مهاباد، سوان سراوان، همچنین پسوند تن یا تان در نامهای هگمتانه باستانی، اکباتان، کوتان بیجار نیز دیده می شود.
– وینق : نام روستایی در خداآفرین که وینق نوشته می شود و وینَه تلفّظ می شود- این نام از دو بهر وین (پیشوند جایگاه ) و ق یا ه ( پسوند تصغیر) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه یا روستای خُرد است. وین را در نامهای قزوین، خوروین، وینه کرمانشاه، وینی سپاهان نیز می بینیم. در پیرامون تبریز هم روستایی به نام وینق هست.
– کورزق : نام روستایی در خداآفرین که در کورزق نوشته و کورَزَه تلّفظ می شود- این نام از سه بهر کو (کوتاه شدۀ کوه) و رز (میانوند جایگاه) و ق یا ه (پسوند تصغیر) پدید آمده و رویهم به معنی روستایی خُرد در کوه است. این روستا در میانۀ کوه جای دارد. پیشوند کو در نام های کوران سروان، کوشان ایرانشهر، کوگان خرّم آباد، کوزان فومن، کویان آباد، کوجان اهر، کوهان شاهرود، کوخان سقّز، همچنین میانوند رز یا راز در نامهای راز بجنورد، رازان خرّم آباد، رازبین زنجان، همچنین نام شیراز دیده می شود.
– دارانا: نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر داران (به معنی درختان) و ا (پسوند سازندۀ اسم فاعل) پدید آمده و رویهم به معنای جایگاهی که درخت فراوان دارد، می باشد. در خود روستا و پیرامون آن درختان توت بسیار کهنسال هست که درون تنۀ برخی از آنان تهی شده ، امّا هنوز درختان شاداب هستند. پیرامون روستا را نیز جنگل فرا گرفته است. در نام دارکوب و نیز دارودرخت به این واژه برمی خوریم.
– اوزان: نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر «او» و «زان» (پسوند جایگاه) پدید آمده است. پیشوند او (با تلّفظ اُ) در این نام ، هم می تواند دیگر شدۀ هو (در پهلوی به معنی نیک یا خوب) باشد؛ که با نگرش به جایگاه خرّم و پردرخت روستا نامی برازنده خواهد بود؛ هم می تواند تلّفظی دیگر از واژۀ آب باشد؛ گو اینکه در گویشهایی از کشورمان هنوز آب را «او» می گویند؛ همچنانکه خواهیم دید روستایی به نام بَشاب در کلیبر داریم که باشندگانش آ ن را بَشاو می خوانند. در معنی دویم، نام روستا « جایگاه آب» خواهد بود که با نگرش به وجود چشمه ای بزرگ در نزدیکی روستا ، باز هم نامی برازنده خواهد بود. در سالهای گذشته ، بستر رود ارس – که در نزدیکی روستا روان است – به سوی این روستا میل کرد و با دگرگونی بستر رودخانه و شسته شدن خاک ، لوله کشی باستانی با بهره گیری از کوزه های سفالین، از زیر خاک به درآمد، که دیرینگی بسیار این روستا و نامگذاری کهن آن، سده ها پیش از درآمدن زبان ترکی به آذربایجان را نشان میدهد. در همایشی که پنج سال پیش ، در خداآفرین برگزار شده بود، گردانندۀ همایش از نامهای عاشقلو (روستایی در همسایگی اوزان) و اوزان و زمینی به نام قپوزلو (در محدودۀ همین دو روستا) ، چونان پیشینۀ کهن موسیقی ترکی در خدا آفرین با گرمی بسیار یاد می کرد. پرس و جوهای فراوان از باشندگان دو روستای یاد شده نشان داد زمینی به نام قپوزلو در آنجا نیست و این بخش از سخنان وی نادرست است. نوازندگان در آیینهای شادمانی و اروسی (عروسی نادرست است!) را در آذربایجان عاشق می گویند. برابر پرس و جوهای نگارنده، روستای عاشقلو پیشترها ، چندین عاشق محلّی نامدار داشته و از همین روی، عاشقلو (دارای عاشق) نام گرفته است.
در میان ترکان غُز، نوازنده و سرایندۀ دوره گرد را اوزان می گفتند؛ نام اوزان با گذشت زمان، با خواری و بدی همراه شد و از سدۀ چهارم میلادی بدینسو، به فرد یاوه گو و هرزه درا و هرزه گو، در میان ترکان، اوزان می گفتند. در درازنای تاریخ، آذربایجان هرگز اوزان نداشته که نامش روی این روستا نهاده شده باشد؛ وانگهی اگر به راستی، نام همان سراینده و نوازنده دوره گرد، روی این روستا نهاده می شد، باید با پسوندی همراه می شد و برای نمونه، اوزانلو یا اوزانلار می شد؛ همچنانکه نام روستای همسایه عاشق نیست و عاشقلو می باشد. باستانی بودن روستای اوزان نیز، سندی برّا بران است که نامگذاری روستا، بسیار پیشتر از درآمدن زبان ترکی به آذربایجان انجام شده است . (برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مطالعاتی دربارۀ تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان- نوشته : فیروز منصوری – مبحث اوزان – رویه 651)
– گرمناب : نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر گرم و آب ، همراه با میانوند ن پدید آمده و رویهم ، به معنی دارای آب گرم است. روستا در جایی کوهستانی و سخت گذر جای دارد و چشمه ای بزرگ در نزدیکی روستاست که زمستان ، آب آن ولرم می نماید. شاید در گذشته ای دور، آب گرم جوشان نیز داشته که اکنون، کور شده است.
– وایقان: نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر وای (به معنی باد) و قان (پسوند جایگاه) پدید آمده و رویهم به معنی جای باد خیز است. روستا بر فراز کوهسار جای دارد و آنجا باد خیز است. در ترکیب« وای بر تو!» نیز، وای به معنی باد است.
– کجورقان: نام روستایی در خداآفرین- این نام از دو بهر کجور (نام شهری در مازندران) و قان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. گویا در گذشته ای دور ، مردمی از کجور مازندران بدانجا کوچیده اند. پسوند قان در این نام، در نامهای ورقان تهران، سلمقان بجنورد، ورزقان اهر نیز دیده می شود.
-کابل: نام روستایی در خداآفرین-این نام از دو بهر کا(به گمان بسیار کوتاه شدهء کان = پیشوند جایگاه) و بل (پسوند به معنی روستا یا شهر) پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارد.پسوند بُل را در نامهای زابل و کابل ایران شرقی (که جهانخوارانش افغانستان می خوانند.) و چقابل لرستان و بابل تبرستان نیز می بینیم.
– لاریجان : نام 3 روستا در خداآفرین- این نام از دو بهر لار (نام شهری در استان فارس) و جان (پسوند جایگاه) و میانوند ی پدید آمده است . در مازندران نیز بخشی به نام لاریجان داریم. این نام کوچ گروهی از مردم لار به مازندران و شاید از آنجا به خداآفرین را می نمایاند.
– رشتین : نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر رشت( نام شهر گیلان) و ین (پسوند نسبت) پدید آمده است. گویا در گذشته ای دور، گروهی از شهر رشت بدانجا کوچیده اند. در شهرستان اهر نیز چند روستا به نام رشت آباد داریم.
– ونستان : نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر ون (نام درختی که زبان گنجشک نیز خوانده می‌شود.) و ستان (پسوند جایگاه) پدید آمده و رویهم به معنی جایی دارای درخت ون فراوان است. این روستا در میانۀ بیشه ای که درختانش ون است، جای دارد. پسوند ستان در نامهای اردستان و اهرستان یزد نیز دیده می‌شود.
– لوته جان : نام روستایی در خداآفرین که لته جان نوشته و لوته جان خوانده می شود- این نام از دو بهر لو (کوتاه شدۀ لون= لان= پیشوند جای) و جان (پسوند جایگاه) و میانوند ته پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارند. پسوند جان در نامهای لاهیجان، سیرجان، انارجان تبریز، دمنجان نیشابور، دلیجان، سنجان اراک، کمیجان اراک نیز دیده می‌شود.
– دینور : نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر دین (در پهلوی به معنی کوهستان) و «ور» (هم به معنی باره و بارو، هم به معنی خانه و یا ده) پدید آمده و رویهم به معنی روستایی کوهستانی است. این روستا در کوهستانی دوردست و سخت گذر جای دارد. پسوند یا پیشوند ور در نامهای ورسک پل سفید، ورازان نور، اشکور گیلان، ورنیاب اردبیل، دینور صحنه نیز دیده می شود. دینور همدان نیز در گذشته آوازه ای داشت.
– دولاب کرّانلو: نام روستایی در خداآفرین- بخش نخست این نام از دو بهر دول (با تلّفظ دُل به معنی ظرفی چوبی در آسیاب که در آن گندم ریزند) و آب و بخش دویم از پیشوند کر (در پهلوی به معنی کوه ) و میانوند ران(به معنی جای) و پسوند لو(کوتاه شدۀ لون= لان= پسوند جای) پدید آمده است. نام کرّانلو به معنی جایی در دامنۀ کوه است و دولاب اشاره به آسیاب آبی در این روستا دارد. ویرانه های بر جای مانده از آسیاب آبی، هنوز در این روستا دیده می شود، و خود روستا در دامنۀ کوه جای دارد. در آذربایجان هنوز هم سطل را دُل و سطل خُرد را دُلچه می گویند. مقلوب این واژه در تازی دلو است.
-سغین : نام روستایی در خداآفرین – این نام یادگار آذری کهن ( زبان دیرین آذربایجان) و به معنی سنگلاخ است. زمینهای پیرامون این روستا سنگهای ریز و درشت فراوان دارد و علف در آنجا کم می روید.
-دایان : نام روستایی در خداآفرین- این نام از دو بهر دا ( شاید دگرگون شدۀ دی به معنای روشنایی باشد.) و یان (پسوند جایگاه) پدید آمده و رویهم به معنای جایگاه روشن است. شاید از آنجا که روستا در سینۀ کوه و در جایی آفتابگیر جای دارد، چنین نامی گرفته است. پسوند یان را در نام های کویان آباده، ابیانه نطنز، کردیان جهرم، گل یان سنندج نیز می توان دید.
– لالان : نام دو روستا در خداآفرین – این نام از دو بهر لا (به گمان بسیار کوتاه شدۀ لان = پیشوند جایگاه) و لان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارد.
– آوارسین: نام روستایی در خداآفرین – این نام از دو بهر آ (پیشوند تأیید کنندۀ معنی) و «وار» ( به معنای باره و نیز خانه یا ده) و سین (پسوند جایگاه) پدید آمده و رویهم به معنای جایگاه دژ است. ویرانه های دژی باستانی و بزرگ در نزدیکی روستا دیده می شود . سین در نام سینقان دلیجان نیز دیده می شود.
– هوش : نام چهار روستا در خداآفرین – در دفترهای آمار دولتی، این نام را هوچ می نویسند؛ امّا باشندگانش، هوش می گویند. هوش در فارسی کهن به معنی جایگاه است. این نام در هوش تویسرکان، هوش بروجرد، هوشجان شهرکرد ، هوشدان هرمزگان نیز دیده می شود.این واژه در هول و هوش (که به نادرست حول و حوش نوشته می شود) نیز دیده می شود.
– سرخه کمران: نام روستایی در خداآفرین- این نام از سه بهر سرخ(قرمز) و کمر(تخته سنگ بزرگ یا خر سنگ) و ان (پسوند جایگاه) به همراه میانوند ه پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه خر سنگ سرخ است. در کنار روستا ، سه خرسنگ بسیار بزرگ، به بلندای کمابیش 30 متر، به رنگ سرخ تند، در کنار هم هست که نگارنده از نزدیک دیده است.
– دودان: نام دو روستا در خداآفرین- این نام در دفترهای آمار داودان است؛ امّا، باشندگانش دودان می گویند. این نام از دو بهر دو (کوتاه شدۀ دون= دان= پیشوند جایگاه) و دان (پسوند جایگاه)پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارد.
– بویدوز: نام روستایی در خداآفرین- این نام از دو بهر بوی(رایحۀ خوش) و دوز(= دژ= قلعه) پدید آمده و رویهم به معنی دژ دارای بوی خوش است. در نزدیکی روستا، ویرانه های دژی باستانی در کرانۀ رود ارس بود که با دگرگونی بستر ارس در سالهای گذشته، ویرانه های آن نیز شسته شد و از میان رفت. روستای بویدوز، در کرانۀ ارس، در میان کشتزارهای بسیار و باغهای فراوان جای گرفته و درختان کهنسال و بویژه درختان سنجد در آنجا فراوان است و در بهار و تابستان، بوی تند درختان سنجد، در همه جای روستا می‌پیچد و هر نو رسیده ای از آن بوی می پرسد. از این دست نامها، در جاهای دیگر کشور نیز داریم : بوشهر، بوزآباد (=بوی آباد) در نزدیکی کاشان، بوی آباد نام محلّه ای در نیشابور گرامی، بویدشت اورمیه، بویری بوشهر، بویه لاهیجان ،بوزان اصفهان، بوژان نیشابور، بوزی خرّمشهر، بوکان کردستان
– هومان : نام روستایی در خداآفرین که ویرانه شده- این نام از دو بهر هو(=خوب) و مان (پسوند جای) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه خوش و خرّم است. این روستا در جایی بسیار خوش و خرّم و دیدنی جای دارد.
– لومه: نام دو روستا در خداآفرین – این نام لمه نوشته و لومه خوانده می شود. این نام از دو بهر لوم (=لون=لان= پیشوند جایگاه) و ه (پسوند تصغیر) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه یا ده کوچک است. با این نام ، دو روستای لمه اسلام و لمه ارامنه در خداآفرین داریم.
– کلاله : نام چند روستا در خداآفرین و کلیبر – این نام از دو بهر کل (به معنی کوه یا بلندی) و اله (به معنی سرخ) پدید آمده و رویهم به معنی کوه یا بلندی سرخ است. دست کم در یکی از این روستاها – که همگی در کوه یا بلندی جای دارند – سنگهای سرخ در بلندیهای پیرامون روستا فراوان است.
– گنزری: نام روستایی در خداآفرین- این نام را در دفترهای آمار دولتی کنزرود می نویسند؛ امّا، باشندگان روستا و همسایگانشان گنزری می گویند که درستتر می نماید . این نام از دو بهر گنز (به معنی جایگاه یا ده یا شهر) و ری (به معنی درخشان) پدید آمده و رویهم به معنی روستای روشن یا درخشان است.شاید از آنجا که روستا در سینۀ کوه و درجایی آفتابگیر نهاده شده، چنین نامی گرفته است. نام گنز را در گنزک اردبیل، همچنین در بخش نخست گنجه می بینیم . پسوند ری نیز، گویا همان است که در نام شهر « ری» دیده می‌شود.
– مزگر: نام روستایی در کلیبر- این نام از دو بهر مز (به معنی بزرگ) و گر (به معنی رشته کوه) پدید آمده و رویهم به معنی رشته کوه بزرگ است. این روستا در میان کوههای بلند جای دارد. واژۀ گر را در نامهای گرنیه نیشابور ، گریگان مشهد، گریوان بجنورد، گرکان خرّم آباد ، گریفان سیرجان ، گرگان کرمان نیز می‌بینيم.
– کلاسور : نام روستایی در کلیبر- این نام از دو بهر کَل (به معنی کوه) و سور( به معنی زبر یا بالا) همراه با میانوند ا پدید آمده و رویهم به معنی جایگاهی بر فراز کوه است. این روستا بر فراز کوهی بلند جای دارد. پیشوند کل در این نام را در کل وان اردکان، کله گاه بهبهان، کلیدر نیشابور، کلیمان تالش، کلیگان آمل، کله سر اردبیل، کل بلند تویسرکان نیز می‌بینیم. روستای گرامی کلاسور، از روستاهای تاتی زبان آذربایجان است.
– تین : نام روستایی در کلیبر – این نام دگرگون شدۀ تان به معنی جایگاه است و همانند نام هوش، تنها به معنی جایگاه است. تان را در نامهای کوتان بیجار، اکباتان، لاتان شهرکرد وهمین واژه را به گونه دگرگون شدۀ تون در شهر تون خراسان – که امروز فردوس نام گرفته است – می‌بینیم.
– مَهمَدان: نام روستایی در بخش آبش احمد کلیبر – این نام از دو بهر مَه (به معنی بزرگ) و دان (پسوند جایگاه) به همراه میانوند م پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه بزرگ است. این روستا، بر کامۀ روستاهای کوهستانی دیگر، در دشتی باز و گسترده جای دارد و در کشتزارهای آن برنج می کارند. پسوند دان را در قندان، نمکدان، باردان (کیسۀ بزرگ کاه و کلیش) ، همدان، هوشدان بندر عبّاس نیز می بینیم.
– بشاب : نام روستایی در کلیبر- این نام از دو بهر بَش (در پهلوی به معنی بلندی) و آب پدید آمده و رویهم به معنی چشمه ای در بلندی است. باشندگان روستا، آن را بشاو می خوانند که تلفّظ بومی بشاب است. این روستا در بلندی جای دارد و چشمه ای خوشگوار در آن روان است.
– کومان : نام روستایی در کلیبر که کمان نوشته و کومان خوانده می شود – این نام از دو بهر کو ( کوتاه شدۀ کوه) و مان (پسوند جایگاه) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه یا روستایی در کوه است. خود دیده ام که روستا در میان کوهها جای دارد. پیشوند کو را در نامهای کوسان مشهد ، کوتان بیجار، کولان خوی، کوهگان سراوان نیز می بینیم.
– مولان: نام روستا و دهستانی در کلیبر- این نام از دو بهر مو (درخت انگور) ولان ( پسوند جایگاه) پدید آمده و رویهم به معنی انگورستان است. این روستا در جایی پر درخت است و درخت انگور خودرو در بیشۀ پیرامون آن فراوان است که روستاییان برای کاشت انگور در باغهایشان از آن بهره می برند.
– زربیل : نام روستایی در بخش آبش احمد کلیبر- این نام از دو بهر زر (پیشوند جایگاه) و بیل (پسوند به معنی ده یا شهر ) پدید آمده است و هر دو بهر آن اشاره به جایگاه دارد. پسوند بیل را در نامهای اردبیل و اربیل کردستان غربی نیز می بینیم. پیشوند زر در نامهای زرقان شیراز، زر گنده تهران، زرند کرمان ، زرنگ سیستان نیز دیده می شود.
– اسبهار : نام دو روستا در بخش آبش احمد کلیبر- این نام از دو بهر اسب و هار (پسوند جایگاه) پدید آمده است.شاید این روستا در گذشته ای دور اسبان رهواری داشته بود، امّا بر داوری خویش پافشاری نمی کنم. هار را در نامهای قندهار، هاردنگ سپاهان، هارُم فسا، هارولان اورمیه، هارونیه تبریز، هاره آمل، هاری آباد نهاوند نیز می بینیم.
– شخلان : نام دو روستا در بخش آبش احمد کلیبر- این نام از دو بخش شخ (به معنی خشک و سنگی) و لان (پسوند جایگاه ) پدید آمده و رویهم به معنی جایگاه یا روستایی که زمین پیرامون آن خشک و سنگی است، می با شد. زمینهای پیرامون این دو روستا خشک و سنگلاخ است. این نام را در دفترهای آمار ، شیخلان می نویسند که پُرّه ( کاملاً) نادرست است.
– گوزالان : نام روستایی در کلیبر- این نام از دو بخش گوز (به معنی گردو) و لان (پسوند جایگاه) همراه با میانوند «ا» پدید آمده و رویهم به معنی جایی که گردوی فراوان دارد، می باشد. در باغهای پیرامون این روستا ، درخت گردو بسیار فراوان است. در زبان امروز آذربایجان ، گردو را هم گردکان و هم جوز می گویند؛ جوز را بیشتر در دستانها (مثلها) به کار می برند که تلفظی دیگر از گوز است.
– کلی : نام دو روستا در کلیبر – این نام از دو بهر کل (به معنی کوه) و ی (پسوند نسبت) پدید آمده و به معنی کوهی است. هر دو روستا در کوه جای دارند.
– شیروان : نام روستایی در کلیبر- این نام از دو بهر شیر (به معنی کوه) و وان (پسوند جایگاه ) پدید آمده و رویهم به معنی روستا یا جایگاهی در کوه است . این روستا در سینۀ کوه جای دارد. شیر به معنی کوه را در شیران بر آفتاب شهرکرد (کوه‌های رو به آفتاب) ، شیرک بیرجند ، گواشیر (نام کهن کرمان) ، شیر آهن بندرعبّاس نیز می بینیم.
– زردوان: نام روستایی در کلیبر- این نام از دو بهر زرد (نام رنگ) و وان (پسوند جای) پدید آمده و به معنی جایگاهی به رنگ زرد است. برابر پرس و جویم از باشندگان روستا ، تخته سنگهای پیرامون روستا به رنگ زرد است. نام این روستا در دفترهای آمار، زرد غان است که غان هم پسوند جایگاه است. واژۀ زرد را در نامهای زرد رود لاهیجان ، زرد بند تهران ، زرد کمرآمل، زرد کوه سبزوار، زردلان کرمانشاه ، زردوان دامغان نیز می بینیم.

***

3- گروهی که معنای پیشوند یا پسوند آن روشن است ؛ امّا، معنای نام پیدا نیست؛ در این گروه از روستاهای کلیبر و خداآفرین یاد خواهد شد:
– زرنق: با پیشوند زر به معنی جایگاه که پیشتر بررسی شد.
-همیدان: با پسوند جایگاه دان که پیشتر بررسی شد.
– حیران : با پسوند جایگاه ران – پسوند ران را در نامهای لنکران، تهران، شمیران، سمیران، چمران ساوه، کسران همدان نیز می بینیم.
– اسران : با پسوند جایگاه ران – این نام را در دفترهای آمار دولتی اسیران می نویسند!
– اَرَزین : با پسوند جایگاه زین- این پسوند دگرگون شدۀ زان است که پیشتر بررسی شد.در آبخوست قشم نیز روستایی به نام گورزین داریم. باشندگان این روستای گرامی تا 40 سال پیش تاتی زبان بودند و از ان زمان بدینسو، ترک زبان شده اند.
– پسیان : با پیشوند جایگاه یان که پیشتر بررسی شد.
– اوغاش: با پسوند او (=آب)
– هارنا: با پیشوند جایگاه هار که پیشتر بررسی شد.
– خالان: با پسوند جایگاه لان که پیشتر بررسی شد.

***

در پایان گفتار، یادآوری چند نکته بایسته می نماید:
نخست اینکه به گمان نگارنده ، کمتر از دو درسد نامهای فارسی کلیبر و خداآفرین در این گفتار واکاوی شد و پندار اینکه، نامهای فارسی دو شهرستان محدود به همین نامهاست، نادرست است.
دو دیگر اینکه بسیاری از نامهای جغرافیایی آذربایجان که به یکباره ترکی شده اند،پیشتر نام فارسی داشته اند که با گذشت زمان ، یا به ترکی برگردانده شده اند و یا نام فارسی فراموش شده و نام ترکی جایگزین آن شده است و بر پژوهندگان ژرف نگر است که با جستجو در نامه های تاریخی کشورمان، نامهای فراموش شده را بیابند. برای نمونه محلّۀ شتربانان تبریز به دوه چی و رود شوراب در نزدیکی تبریز به آجی چای و سفید رود و مردوس به قزل اوزن و مهرانرود به قوری چای برگردانده شده اند:
تا به تبریزم، دو چیزم داده اند؛
نان خشک و آب مهرانرود و بس!
خاقانی شروانی
سه دیگر آنکه برخی نامهای جغرافیایی در آران- که به نادرست جمهوری آذربایجان خوانده می شود!- و آذربایجان که چهره ای ترکی گونه دارند، ریشۀ فارسی دارند و ترکی نیستند. برای نمونه نام قره باغ که گمان میرود به معنی باغ سیاه یا باغ بزرگ باشد ، نامی ترکی انگاشته می شود که چنین نیست! زیرا باغی بدان بزرگی که سراسر این سرزمین کوهستانی را فرا گرفته باشد در آن سراغ نداریم . این نام ریشه ای فارسی دارد و به معنی کوه مقدّس (رشته کوه مقدّس) است (ریشه یابی استاد فریدون جنیدی) که چون کار استاد در این باره نشر نشده است از سخن بیشتر درباره آن می پرهیزیم.

دکتر داریوش افروز اردبیلی
24/ 5/ 1391

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *